نتایج جستجو برای عبارت :

توقع نداشته باش

اغلب ما "سواد رابطه" نداریم...
بلد نیستیم بفهمیم دنیای آدمها با هم فرق دارد
توقع داریم کسی که با ماست، خود ما باشد 
حتی حاضر نیستیم به نیازها , خواسته ها و علایق او توجه کنیم
غرور خودمان را بسیار دوست داریم!
اما توقع داریم او غرور و نیاز و توقع نداشته باشد !
و درکش سخت است برای ما
که او دنیایی دارد که خودش ساخته و آن را صرفا با ما به اشتراک گذاشته...
نه اینکه بخواهد بر اساس خواسته ی ما دنیای تازه ای بسازد...
ما بلد نیستیم کنار هم باشیم...
روانشناسی پرتوقع ها...
آیا تا به حال برایتان پیش آمده که انتظار جواب پیامی را بکشید که فرستاده اید؟
اگر پیش آمده، پس شما جزو دسته ی آدمهای بسیاااااااااار پرتوقع هستید.
آدمهایی که توقع دارند؛ انسانهای دوروبرشان یا حرفی را نزنند و یا اگر زدند حداقل خلاف آن عمل نکنند.آدمهایی که توقع دارند؛ چون توی زندگی کسی سرک نمی کشند، بقیه هم سرشان توی زندگی خودشان باشد.آدمهایی که توقع دارند؛ جواب خوبیهایشان نه با خوبی، که حداقل با بدی داده نشود.آدمهایی که
 
تموم غصه‌ها از همون جایی شروع میشن کهترازو برمیداری و می‌ افتی به جون دوست داشتن تو.اندازه می‌گیریحساب و کتاب می کنیمقایسه میکنیو خدا نکنه حساب و کتابت برسه ب اون جا کهزیادتر دوسش داشتیزیادتر گذشتیزیادتر بخشیدیب قدر ی ذرهحتی ی ثانیهدرست از همون جاست که توقع شروع میشهو توقع شروع همه ی رنجاییِ که ما می‌ بریم
 
وقتی که زن و شوهر در پایان کار روزانه یا در وسط روز بهم می‌رسند، و همدیگر را می‌بینند، هر دو از هم توقع دارند که توانسته باشند محیط را شاد، سرزنده، قابل زیست و رفع کننده‌ی خستگی ساخته باشند. این توقع بجایی است. اگر چنانچه بتوانید این کار را بکنید، زندگی شیرین می‌شود. ۱۳۷۸/۱/۲۴
 
چشامو میبینم قیافه ممدرضا شایع رو میبینم :|
آخه چرا اینقد بچه و عموییه؟ :|
این بود کسی که میگف بدهکارتم دنیا اگه مردی بیا بگیر؟
چی باعث شده بود با این سن این کارا رو اجرا کنه؟ :|
ولی واقعا توقع داشتم یه چهره پخته ای باشه
حداقل صورتش یه زخم پشت ریش میشاش داشته باشه نه اینکه اصلا ریش نداشته باشه :|
واقعا اگر یه مدت نبودیم یا به هر دلیلی نشد پست های بقیه رو بخونیم و نظر بدیم، وقتی اومدیم باید بیایم از بقیه بابت اینکه این مدت نبودیم، معذرت خواهی کنیم؟
«معذرت خواهی کردن» در این باب، ایجادِ توقعِ متقابل نیست؟
در عرف وبلاگنویسی، نباید «ایجاد توقع» به عنوان «احترام به مخاطب»، تلقی به قبول بشه!
چرا؟ چون توقع داشتن از دیگران در عرف اخلاقی، ریشه خیلی از رذایل اخلاقیه، مثلِ بدبینی، بدگمانی، حساسیتهای آزار دهنده...
"آی چرا وقتی رفتی چند روز ن
عرض سلام‌ و تشکر از توجه و همراهی تون
بی مقدمه موضوع این جلسه رو عرض میکنم:
قبل از اینکه بخوایم باز بگیم مشکلات اقتصادی و ... ، بنظرم یه موضوع مهم تر هست که تو این تاپیک درباره ش بحث میکنیم‌، اونم عقده پسر ها هست . پس موضوع میشه عقده پسر ها، عقده واژه بد و توهین آمیز نیست، اصلا این قصد رو ندارم، در ادامه من نظر خودم رو میگم و از شما هم میخوام وارد بحث بشید . 
یکی از دلایل اصلی کاهش درخواست ازدواج از طرف پسر ها ، دل شکستگی هست که‌ دارن، عده ای شون ح
یه حس درونی میگهتو نمی تونی، دیر به خودت اومدی و دیر شروع کردی، خیلیییی دیرِ برای جبران و رسیدن به موفقیت
اما یه حس دیگه میگه
اگه تو واقعا بخوای، اگه هدفت برات مهمه، توی این زمان کم هم میتونی همه چیزُ جبران کنی...تو میتونی عالیترین بشی...

#کی بشه این ناامیدی و این بی انگیزگی از زندگی من بره بیرون...:/
##من میتونم! میتونم بشم اون چیزی که میخوام و اون چیزی که ازم توقع دارن(از خودم توقع دارم)
فیلم زندانی‌ها ده‌نمکی به فوق العادگی دیگر فیلم‌هایش نبود، امّا ارزش دیدن و وقت گذاشتن را داشت. می‌دانید وقتی ما ده‌نمکی را با سری اخراجی‌هایش که هنوز هم که هنوز است جذاب است می‌شناسیم، توقع بالاتری از او داریم.(هر چند که به اخراجی‌ها هم نقد‌هایی داریم).درون‌مایه و تم فیلم زندانی‌ها خوب است مخصوصا که با نگاه طنز با آن برخورد شده است ولی توقع از ده‌نمکی بیشتر بود که چیز بهتری از آب دربیاورد ... البته این‌بار آقای ده‌نمکی به مفهومی روی
ما اگر پیچیده ترین و غیر محتمل ترین موارد و اتفاقات و جریاناتِ تمام دوران، یعنی چه گذشته و چه آینده را داشته باشیم، توقع داریم که همه ما را درک کنند! هرکس هم درک‌ش نکشد ما شانه بالا می‌اندازیم و لبانمان را به پایین کش می‌دهیم که مگر چه چیز عجیب و غریبی بود که درک نکرد! اما نوبت به خودمان که می‌رسد، درک نمی‌کنیم! اصلن متوجه نمی‌شویم! غریب است، نمی‌فهمیم، درک‌مان، به دَرَک می‌رود...
باید یاد بگیری روی پای خودت بایستی
باید یاد بگیری خوشحالیات رو به کسی وابسته نکنی 
باید یاد بگیری به جز خدا و بعد هم خودت هیچ کس نسبت به تو دلسوز تر نیست
باید یاد بگیری منتظر کسی نباشی ،توقع از کسی نداشته باشی، هر محبتی و لطفی که کردی بدون چشمداشت باشه
باید یاد بگیری که انتظار نداشته باشی یکی بیاد و رنگ دنیات رو عوض کنه
باید یاد بگیری که بعضی جاهای زندگی قوی و شجاع بایستی در برابر اونچیزی که میخواد تخریب کنه تو رو
باید یاد بگیری آدمی نون نیت خ
سلام
من یه پسر 26 ساله ام، بیکارم و هیچ پولی هم ندارم، و همین بیکاری باعث شده دیگه انگیزه ای برای زندگی نداشته باشم، نه توقع زیادی داشتم ، نه دنبال کار خیلی پر درآمدی بودم، فقط توقع یه حقوق معمولی دارم که بتونم مستقل بشم .
نمیدونید 26 سالت باشه و هنوز مجبور باشی از خانواده پول بگیری چقدر سخته ! پدرم وقتی کوچیک بودم فوت شده و واقعا پشتوانه ای ندارم.
دو سال پیش رفتم و دانشگاه رشته حقوق ثبت نام کنم به امید اینکه بتونم با مدرکش برم سرکاری ولی الان ح
2449 - «آرش سبحانی» خواننده فراری و حامی تحریم ملت ایران که شهدای مدافع‌حرم بخصوص شهید «محسن حججی» را تروریست نامیده بود، با اعتراف به ناتوانی گروه‌های اپوزیسیون در راه مبارزه با نظام جمهوری‌اسلامی گفت اگر اپوزیسیون خارج نمی‌تواند بر سر تحریم رسانه‌ برونمرزی نظام به توافق برسد، توقع «میدان میلیونی» داشتن خنده‌دار است!منبع: www.yon.ir/mzdr103
دانلود فایل اصلی
خیلی وقته که اون ریلکس بودنه اون الکی شاد بودنه و اون حسه خوبه پر زده رفته.آدم چشم میبنده و باز میکنه میبینه شت!چه قدر همه چی عوض شده!عوض؟نه بد شده.اینقده خودمو خسته میکنم که تا یه جا ثابت میشینم بدنم ذوق ذوق میکنه و از شدت کوفتگی بی حس میشه،شبا تا سر رو بالشت میذارم درد توی پاهام مثل مسکن عمل میکنه.اولین امتحان از این ترم دیروز بود،پیاده رفتم سمت خونه ی اَ.خ نزدیک خونه شون که رسیدم دیدم داره از پالای راه پله طبقه دوم نگام میکنه صدام زد،گفتم بی
آمده‌ام بنشینم به حساب و کتاب. آمده‌ام تا یکبار هم که شده، با خود روراست بوده باشم. 
من کِی از لقمه‌ی آماده‌ای گذشته‌ام که حالا توقع گوشهٔ چشمی دارم؟ من کِی از راستی خودداری نکرده‌ام که حالا توقع سربلندی می‌برم؟ من کِی با فرازی به غرور نرسیده‌ام که حالا توقع ناامیدنشدن از نشیب را دارم؟ من کِی فتح خیبر کرده‌ام که حالا منتظر دژهای استوار قلبم باشم؟ من کِی صبر داشته‌ام که توقع عفو دارم؟ من کِی استوار مانده‌ام که حالا انتظار سبکباری دارم
از ادم نباید چیزایی ک حتی به فکرش نمیرسه رو توقع داشتحالم از همه ی لیتمنا بهم میخورهحالم از اینکه مستقل نیستم بهم میخورهحالم از اینکه وابسته به مکانم و نمیتونم تو خونه درس بخونم بهم میخورهشاید اگه شخصیت بد میشدم مث تانوس میشدم:/ با اینکه از دکتر استرنج و تونی و ثور خیلی خوشم میادحالم از اینکه تصمیمای زود میگیرم بهش میخورهحالم از اینکه خانواده هنه اش مراعاتمو میکنن و واضح رو راست نمیگن خیلی چیزا رو بهم بهم میخورهحالم از اینکه دارم اینارو می
کار هست اما برای کسی که سطح توقع و انتظارش رو پایین بیاره. شغل هست برای کسی که همت و پشتکار به خرج بده و در مسیرش و انتخابی که انجام میده ثابت قدم باشه.

بزرگ ترین عامل بیکاری انتظارات و توقعات ماست، ان هم انتظارات یک طرفه. می خواهیم بدون تلاش و زحمت، بدون درد سر درآمد آن چنانی داشته باشیم.
بله اگر توقعات را پایین بیاوریم اگر حاضر شویم به خود زحمت دهیم و تلاش را متقبل شویم بی نهایت مشغله و کار وجود دارد. کافیست خود را از اسارت فکر و اسارت محدود فک
متنفرم
از دریایی که زیر نور خورشید خروشان است
انگار لیاقت گرمای وجود خورشید را ندارد
چرا انسان ها هم این گونه اند؟
مگر خود محبت نمی کنند؟
پس چرا قدر محبت دیگران را نمی دانند؟!
شاید اندازه ی دریا درد دارند
یا که گرمای خورشید برایشان کافی نیست
نکند پر توقع اند؟
یا نکند خورشید کم می گذارد؟
اگر روزی خورشیدشان ماه شود چه؟
آن موقع باز هم خروشان خواهند شد؟
معلوم است که نه
مراقب خورشیدمان باشیم
با خروشمان خورشیدمان را ماه نکنیم
چراکه شاید خورشیدمان
1. هفته‌ی پیش با دبیر دینیمون وقتی داشتیم میومدیم از مدرسه بیرون یهو یه جمعی از مسئولین مدرسه ما رو باهم دیدن و اینا.. بعد مثل اینکه به دبیرمون خیلی تیکه انداختن و گفتن اگه آنه مشکلی داره مشاور داریم و.. دبیرمون هم گفته نه من یه مشکلی داشتم آنه حلش کرد. و خیلی چیزای دیگه.. خیلی برام سواله که چرا؟ 
این هفته یهو سر کلاس یاسمن با یه حالت مظلومی برگشت گفت منم میخوام بیام و اول خیلی نگرفتم و فقط حدس زدم منظورشو و گفتم خا بیا! حالا کجا رو میگی؟ چون یکی د
برای هیچکس مهم نیست من گوشی ندارم
یعنی اهمیتی نداره
واقعا برام تعجب برانگیزه که حتی خانوادمم از اینکه تو راه موندم چون گوشی نداشتم هیچ واکنشی نشون ندادن
فقط دعوام کردن چرا نگفتم دوستم منو میرسونه !!! من موندم دقیقا با چه وسیله ای بهشون اطلاع میدادم؟
حتی کسی که ادعا میکنه دوستم داره هم تلاشی نمیکنه 
براش مهم نیست
براش مهم نیست دارم با تلفن خونه بهش میزنگم
حتی نگفت بهم حتی شده پنجاه تومن کمک میکنه که گوشی بخرم
حتی نگفت گوشی قبلیتو بده تعمیر کن
امروز یاد گرفتم 
وقتی میتونم خییییلی خوشحال باشم که بتونم هیچ توقعی از دیگران نداشته باشم تصمیم گرفتنش آسونه ولی وقتی پای عمل میاد وسط کارو سخت میکنه اینکه وقتی از ته قلبت برای کسی کاری انجام میدی فقط بخاطر خدا باشه 
نه تایید بقیه و یا منتظر عکس العمل طرف مقابلت باشی واقعی واقعی از خواسته دلت انجامش داده باشی
اونوقت میبینی یه جایی گه فکرشم نمیکنی عین همون کاری که انجام دادی خدا دستتو میگیره 
یه موقعی که توی دلت میگی خدایا چیکار کنم؟
اما نی
خب این کتابم تموم شد. واقعا کتاب عجیبی بود. یه جاهایی واقعا کسل کننده بود یه جاهایی برعکس. یه چیزاییشو صادقانه بگم نفهمیدم. البته بار اولیم که مسخ رو خوندم همینجوری کامل برام روشن نشد. شاید بعد ها که دوباره بخونمش بفهممش کامل. البته دلمم برای کافکا تنگ شده بودا این که ادمو گیج میکنه. 
خلاصه که همین. من توقع داشتم یهو پریده نشه به اخرش. ولی خب نمیشه توقع داشت دیگه کامل نشده بود.
برم استراحت کنم یه خورده آهنگ گوش میدم بعدش ببینم کتاب جدید چی شروع
سلام
دوستان یک نکته ای که مدتی است ذهنم رو مشغول کرده را میخواستم با شما در میان بگذارم؛
یکی از مهم ترین ارکان برای تشکیل زندگی برای مرد و زن درک متقابل و در کنار هم بودن در شرایط های مختلف است . مثلا فکر نمیکنم هیچ دختری نباشد که بپذیرد همسر او وقتی حامله یا مریض است و نمیتواند همراهی جنسی با وی داشته باشد به دختران و زنان دیگر نگاه کند.
به همین شکل وقتی یک دختر نتواند شرایط کشور را درک کند و بفهمد متوسط درآمد مردم وقتی 2 میلیون است نمیتوان از
سلام دوستان
پسری هستم که چند وقتیه از دختر خانومی خوشم میاد ولی تا حالا با ایشون رابطه ای نداشتم. میخواستم برای خواستگاری اقدام کنم، یه موردی هست که ذهنم رو مشعول کرده و اینه که ایشون اضافه وزن داره.
این از نظر من مشکلی نداره ولی خوب میخوام بدونم که آیا ایشون در آینده برنامه و هدفی دارن که این مشکل رو برطرف کنن، خودم هم توی این راه بهشون کمک میکنم، من از ایشون توقع ندارم که باربی بشن ولی در حدی که سلامتی شون به خطر نیافته و توی زندگی روزمره مشک
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته است
سوگند می خورم که نبی شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشته است
طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است
یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرئیل واژه بهتر نداشته است
این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست برابر نداشته است
حمیدرضا برقعی
✨الحَمْدُ لِلَّ
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته است
سوگند می خورم که نبی شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشته است
طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است
یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرئیل واژه بهتر نداشته است
این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست برابر نداشته است
حمیدرضا برقعی
✨الحَمْدُ لِلَّ
من خیلی خیلی موافق این جمله هستم:
در عصر نامه های پستی قدیمی مردم وقتی نامه مینوشتند که حرف مهمی برای گفتن داشتند.بجای این که هر چه را بلافاصله به ذهنشان می رسید روی کاغذ بیاورند، با دقت بیشتری درباره حرفی که میخواستند بزنند و شیوه بیانش تعمق می کردند. توقع دریافت پاسخی با همان دقت و توجه را هم داشتند. اکثر مردم فقط معدودی نامه در ماه رد و بدل می کردند و معمولا خود را تحت فشار نمی دیدند که بلافاصله هم جواب بدهند. امروزه، من روزانه دهها ایمیل از
بسم الله الرحمن الرحیم
امشب گفتی «خاله حنا زنگ بزن ماما» ولی موقعیتش رو نداشتم. خاله حنا رو دوست داری و او هم صادقانه عاشقته. برات بابت داشتن این خاله ی خوش ذات و مهربون خوشحالم. فقط حیف که اییینهمه ازش دوریم... حیف حیف... کاش کنار پدربزرگت یعنی بابام و مامانم و خاله هات بودیم تا می دیدی عشق خالصانه رو و با همه وجودت درک می کردی. عشق کسانی رو که می تونی با اکنیت خاطر به عشقشون اعتماد کنی.
چون نه تنها تو رو دوست دارند صمیمانه
بلکه عاشق تو هستند و حت
نمیدونم چرا بعضی از ما به خاطر کار بعضی از آدم ها، تفکرات مون در مورد جنس مخالف کاملا بد بین میشیم، جنس مخالف یه دیو دو سره که فقط به فکر منافع خودشه، من میخوام به عنوان یه دختر یه سری از این خرابی ذهن شما در مورد دختره ها کم کنم.
 این چیزهایی که من میخوام بگم نمیگم همه ولی حدقل هشتاد درصد دخترها این شکلی هستند دیگه شما ها باید عاقل باشید که سراغ اون 20 درصد نرید:
مورد اول، بعضی از پسرها میگن توقع دخترها بالاست، من یه دخترم و درسته توقع من خیلی با
دلم سکوت و آرامش می‌خواد و متاسفانه دور و بریا توقع دارن من یه آدم سر حال پر حرف باشم، بیرون بیام، بشینم توی پارک، تخمه بشکنم, بخندم و...
حتی اگر تو هم مذمتم کنی و حتی اگر من همون بشم که این ها می‌خوان، یا حتی اگر تو هم همین رو از من بخوای، من از اینطور شدن متنفرم!
چند روز پیش ، موقع رانندگی ، یک پیرزن و پیرمرد از خیابان میخواستند رد بشوند ، بعد از اینکه من ایستادم ، که در آن موقعیت حق تقدم اصلا با آنها بود و من لطفی نکردم در حقیقت ، جفتشان ضمن رد شدن از خیابان با احترام خاصی از من تشکر کردند . 
این اتفاق باعث روشن شدن یک رشته افکار در من شد در همان لحظه ، به این شکل که : 
اگر رد می شدند و اینجور محترمانه تشکر نمی کردند آیا من ناراحت می شدم ؟
حالا که رد شدند و تشکر کردند حس خوبی در من ایجاد شده ؟ 
این رفتار محت
یه دوست دارم که اینجا نیستاااا،ایرانه.بعد ایشون کلاااا اخلاق سردی داره،مثلا یه مدت طولانی دوست صمیمیه من بود.من توقع نداشتم اینجوری باشه ولی بود و من نباید توقع میداشتم.اخه ادم که نمیتونه دیگران رو عوض کنه.مخصوصا اگه خود طرف به این قضیه اگاه نباشه.اره واقعیتش بارها و بارها ناراحت شده بودم،همین باعث شد که من تصمیم گرفتم که کلا بی محلی کنم نسبت بهش.
بعد چون ادم مغروریه،اگه بی محلی ببینه حساابی داااغ میکنه تا حدی که تا قیامت دیگه با ادم سلام ع
 
امیرالمومنین علیه السلام
 
 
مولای ما نمونه ی دیگر نداشته است
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است
 
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است
 
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته است
 
سوگند می خورم که نبی شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشته است
 
طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است
 
یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرییل واژه ی بهتر نداشته است
 
چون روز روشن است که
همیشه معتقد بودم و خواهم بود که بدترین عذابی که یه نفر می‌تونه متحمل بشه، فرزند اول بودنه.خیلی سخته که همه ازت توقع داشته باشن که سنگ صبور خواهر برادارای کوچیک‌ترت باشی، اما خودت ندونی سنگ صبور چیه. ازت بخوان تکیه‌گاه باشی واسشون اما خودت پشتت خالی باشه. محرم راز باشی در حالی‌که همه نامحرمن واست. مرهم زخماشون باشی در شرایطی که وقتی خودت زخمی می‌شی، جای زخمو بیشتر فشار می‌دی تا انقدر خون بیاد که بالاخره بند بیاد. رفیق باشی وقتی رفیق خودت
امروز همسر بعد از اتمام مکالمه اش با همتا ناراحت بود
بهم می گفت من چیکار کنم
یکساعت صحبت کردیم بعد که می گم خسته ام و .... خداحافظ... همتا ناراحت می شه. از من توقع داره مثل یک عاشق و نوجوانی که تازه به عشقش رسیده رفتار کنم. ولی من یه مرد جا افتاده ام ، عمری ازم گذشته ، مسولیت زندگی و سه تا بچه دارم . اینجوری نمی شه.اینجوری باشه و همتا بخواد با این طرز تفکر بیاد داخل زندگی وقتی ببینه من اینجوری نیستم صدمه می بینه
همسر بهم گفت
تو خودت می بینی که من تو رو
تو صبر از من توانی کرد و من 
من صبر از تو نتوانم
احساس میکنم باز دوتایی رفتن سفر در توضیح نبودنش هم میخواد مثل همیشه با شیطنت و خنده بگه چرا توقع داری همه جا با ما باشی؟ مشغول کار و زندگیت باش تا برگردیم. انقدر هم نپرس کِی برمیگردین. بعد هم بگه دختر تو چرا همش گوشی دستته! خداحافظ
درود بر آبجی کوچیکه ی گُلَم و خواهرِ نازنینم
می دانی خواهرم
به نتیجه ای رسیده ام
نتیجه ای هم تلخ و هم شیرین
یعنی زندگی و سرنوشت من را به این نتیجه رهنما ساخته است
و آن نتیجه این است:
"هرچه بیشتر خودت و وجودت را عاشقانه نثارِ کسی کنی شکننده تر می شوی و آسیب پذیر تر
آنگاه به راحتی دلت می شکند، عقده می کنی، توقع می کنی، منتظر می مانی، بی انگیزه می شوی و ...
ولی اگر وجودت را خرجِ خودت کنی، قوی و محکم می شوی،
به راحتی نمی شکنی، کم توقع می شوی، انگیزه ات
بعضی‌ها معتقدند که درست‌نویسی نیاز به استدلال ندارد. و یا حداقل ترجیح درست‌نویسی نیازمند اثبات نیست. و بعضی هم برخلاف آن دیگری می‌گویند که اگر اثبات شود و استدلال بر درست‌نویسی بیاوریم، دیگر این‌ همه عذاب برای دانش‌آموزان درست‌نویسی در آموختن نیست. و حداقل دشواری‌ها، راحت‌تر تحمل می‌شود! 
من نه این طرفی هستم و نه آن طرفی ! اما این را می‌فهمم که این ریاضت نگارشی فایده دارد و شاید ذکر چند فایده، بی‌فایده نباشد!
مهم‌ترین آن : شما به صو
عشق، بردگی نیست. از همسرمان توقع نداشته باشیم که اگر من را دوست دارد، در برابر هر خواسته من بگوید: چشم!این بردگی است. می‌خواهی برده‌داری کنی یا همسرداری؟ می‌خواهی در خانه‌ات کُلفَت داشته باشی یا خانم؟کُلفَت، همسر نیست!نوکر، هم همسر نیست!همسر خوب این نیست که هرچه تو بگویی، بگوید:چشم! همسر خوب آن است که دیدگاهش را محترمانه به شما بگوید، شما هم گوش کنید و باهم به توافق برسید.⛔️ برده‌داری نکنیم...➖برده‌داری ما را به هیچ‌جا نمی‌رساند.نه ک
نمیدوستم از کجا شروع کنم و برای پست اولی که میخوام بنویسم چه موضوعی انتخاب کنم ... 
تو این 2 سال و 7 ماه (3 روز مونده البته) که از اومدم به اینجا گذشته و بعد از 19 سال و خورده ای زندگی وابسته به خانواده دارم سبک  جدیدی رو تجربه میکنم و کلی فراز و نشیب که حتما حتما همشون رو به تحریر قلم درمیارم ( :دی) ، چیزی که بارها و بارها و بارها تجربه کردم و بهم ثابت شد، این بود که نباید از کسی توقع داشته باشی ( البته از قبل هم میدونستم خب ولی شنیدن کی بُوَد مانند دید
رتبه ها اومد
مبارکتون باشه ...
نمی دونم باید به خودم تبریک بگم یانه ؟شایدم بایدصبرکنم تا شهریور ببینم چی پیش میاد؟شایدم توقع من زیاد...نمی دونم
رتبه م نمی گم خوب شده ولی ازچیزی که بعد جلسه فک میکردم بهترشده اول که رتبه ها اومد ققط زل زدم به رتبه م هیچ حس خاصی نداشتم یکم گیج بودم یکم که چه عرض کنم ...ازم سوال میپرسیدن اصلا نمی تونستم جواب بدم
بعدش کم کم که ویندوزم بالا اومد یه حس خوشحالی اومد سراغم ....خواهروهمسر خواهر عزیز زنگ زدن پرسیدن چی کارکرد
تو چند روز گذشته اوضاع زندگی مشترکمون نسبتا آروم و بی دردسر بوده.ناراحتی خاصی بینمون پیش نیومده.گاهی حس میکنم نسبت به همسرم بی حس و بی تفاوت شدم.سعی میکنم توقع و انتظاری ازش نداشته باشم تا خودمم کمتر اذیت بشم.همسرم آدمیه که خیلی کم احساساتشو بروز میده.ابراز علاقه نمیکنه،خیلی کم پیش میاد از چیزی به وجد و هیجان بیاد.
من برعکس،با دیدن کبوتر و گنجشک و گربه های ملوس به شدت به هیجان میام،احساساتمو بروز میدم،خیلی گریه میکنم،باصدای بلند میخندم...
ه
یعنی بچه ها یادشونه که دیروز تو امتحان پاتو سوال کلیه پلی کیستیک داشتیم؟ تا حدی شاید یادشون باشه (من که یادم نیست!) 
اما آیا واقعا یادشونه که گزینه ۱ چی بود؟ 
و کدوم گزینه رو انتخاب کردن حتی؟! 
شانس که نداشته باشی بعد یه هفته میری ماشینو میاری و میوفتی تو ترافیک ۳ ساعته سقوط پل هوایی :-/ که هر ۱۰ سالم اتفاق نمیوفته -_- 
+ البته من خیلی خوش شانسم :)) 
پرسید که زندگیت چقدر تحت تاثیر جامعه و عرفه؟ (بازه جوابش منفی ۱۰-به شدت مخالف جامعه درگیر برای تغییر
با این دو تا اتفاق مشخص شد کاری که برای رضای خدا باشه مونده گار تره و خدا بدون جواب نمیزاره
این چند وقت که ترک گناه کردم و یه جورایی مواظب بودم دست از پا خطا نکنم همیشه منتظر این بودم خدا برام جبران کنه. یه جورایی داشتم معامله می کردم (نمیدونم معامله کردن با خدا درست هست یا نه )
ولی با اتفاقی که دیروز افتاد فهمیدم کارم فوق العاده اشتباه بود. یه ضد حال عجیبی خوردم
ولی خیلی وقته کارهایی که برای دیگران انجام میدم همه برای رضای خداست توقع ندارم کسی
و هنر هیچگاه قلب مرا به سخره نگرفت. 
هیچگاه تنهایم نگذاشت. در سکوت و عقل کنار من بود، 
و هر زمان، هر زمان-دیر یا زود- حضور من را پذیرا شد. 
برایم با عشق چای ریخت و نگذاشت هیچ سرمایی در من نفوذ کند. 
چه معشوقی از آن بهتر میتوان یافت؟ در نهایت مهر، بی توقع و زیبا... 
باشد که لایق باشم.... 
تو می تونی بهم بگی بذارش کنار
اما نمی تونی بگی دوستش نداشته باش...
حتی نمی تونی بپرسی با وجود همه بدیایی که کرد چرا باز دوستش دارم؟
می دونی این دوتا هیچ ربطی به هم ندارن...
شبیه دلی که شکسته اس اما تنگ،
شبیه خاطره ای که تلخه اما عزیز،
شبیه رویایی که کوتاهه اما شیرین
دوست داشتن همینه
یه حس ساده و بی دلیله...
از عشقای بزرگ حرف نمیزنم
از یه حس ناخودآگاه، یه هیجان شیرین میگم !
شاید بگی یه روز تموم میشه
آره شاید...
ولی تا اون روز نمی تونی بگی
دوستش نداشته
تصور اینکه چند وقت دیگه بیام بگم این روزهایی که سگی گذروندم و به فارسی سخت خودم را از وسط به دو نیم تقسیم کردم، ارزشش را داشت؛ مضحکه، واقعا مضحکه.
آره خلاصه فراری جان، یه وقت هایی حتی ممکنه ارزشش را نداشته باشه ولی خب چاره چیه.
یعنی می‌خوام بگم حتی اگه ارزشش را نداشته باشه هم باید گذروند، همین.
فراری می فرماید
اگه دوست داریم با کسی دوست بشیم یا به هر نحو و با هر هدفی وارد زندگیش بشیم  ، اینو بدونیم که اون طرف زندگی خودش رو داره.... اخلاقیات خودش رو داره...
یکسری ویژگی های خوب و بد داره که ما حق نداریم سعی کنیم اونا رو تغییر بدیم!
وقتی وارد زندگیش شدین توقع نداشته باشین زود روال زندگیش رو بخاطرتون تغییر بده...زود باهاتون راحت باشه‌‌...
اگه میگیم : امیدوارم دوست خوبی باشم برات ، یعنی تصمیم گرفتیم کم کم با اون طرف دوست بشیم...
وقتی اعتمادش رو جلب می کنیم بهت
به نظرم
حرف دل رو زدن
و مخصوصا با نوشته به زبون اوردن
خیلی خیلی جرات میخواد.
چون تو وقتی حضوری حرف میزنی یه بار حرفو میزنی و تموم میشه.
گاهی حتی اماده سازی نداری
ولی وقتی مینویسی
ممکنه بارها چکش کنی
گاهی حتی پاکش کنی.
 
خودم رو ازین جهت دوست دارم.
 
یه چیزم هست
 
که دوست داشتم به شما هم بگم
 
وقتی توی کشوری زندگی میکنین که بهترین کشور دنیا انتخاب شده امسال
ولی در وضعیت افتضاحی به سر میبره
 
اتوماتیک توقع و انتظاراتتون رو از همه جهان پایین تر خواه
توقع نابجای بسیار زیاد و غیرمنصفانه دارید، ولی قبول ندارید. 
 
مقابله کردن، بی نتیجه ست. کانه به دو زبان غیر هم ریشه از دو نقطه ی دوووووور دنیا گفتگو می کنیم. منطق ها، سریرت ها، ذات سینه ها، آنقدر دور از هم هستند که من فقط خسته و ناامیدم از کمترین اثر حرف...
 
خدایا، اینجا حمایت تو رو لازم دارم...
سلام
موضوع رحمت خدا بود و تجسم این رحمت در وجود امام معصوم علیه السلام...
رسید به رحمت و مودت در دل مومنین ... ویاد کارگاهمون افتادیم که ما باید بنای جامعه رو بر اساس محبت بگذاریم...
بحث رفت بر اینکه مدل زندگی هامون به سمتی رفته که از محبت خالصانه برداشت های سوء میشه، بعضا سرزنش می کنند و حتی ممکنه در یک گروهی اون خوبی و محبت یک نفر رو برنتابند و حتی زشتی او محسوب کنند!
مثلا بگذارند به حساب فضولی، چاپلوسی، عوام بودن و عقب ماند'ی، تحجر و ...
حرف این ب
اکثر انسان ها حتی جسارت دور ریختن لباس هایی که مدتهاست بدون استفاده در کمد هایشان آویخته شده را ندارند بعد از آنها توقع داریم که باور های غلطی را که قرن هاست در ذهن هایشان زنجیر شده است به راحتی کنار بگذارند و دور بریزند...!!!
"جهل نرم ترین بالشی است که بشر میتواند سر خود را بگذارد و آرام بخوابد"
 امروزه با دور شدن خانواده از هم و رشد کردن تکنولوژی ، کودکان هم بازی ندارند و در این جور مواقع
باید والدین دست به کار بشوند.
کودکان به وسیله بازی می توانند طرز برنامه ریزی و برطرف کردن مشکل یاد بگیرند . بازی باعث می شود
مهارت زبانی ، ارتباط و نیروی تخیل آنها تقویت شود.آموزش درست مصرف کردن به کودکان
والدین بعضی اوقات باید امکان باختن فرزندشان را آماده کنند. اگر والدین با فرزند خود بازی می کنند نباید
آنها را همیشه پیروز کنند بلکه گاهی اوقات با
همیشه ما را از شکست خوردند می ترسانند. سعی می کنند به صورت مطلق ما را از ریسک کردن دور کنند. اما در میان این خواسته مکثی وجود دارد. دقایقی که به خودتون بستگی دارد، دقایقی که آزادید برای چند سال یا حتی برای تمام عمرتان تصمیم بگیرید. شاید شما از افرادی باشید که با خونسردی تمام در مقابل خانواده اش می ایستد و می گوید: اما من انجامش خواهم داد و پایه همه چیزش هستم. اگه خانواده تون بعد از این حرف باز باهاتون مخالفت کردند، باید بگویم: متاسفانه، خانواده
در صورتی که زن فرزند نداشته باشد، مرد از زن، یک دوم ارث می‌برد و در صورتی که زن فرزند داشته باشد، یک چهارم ارث می‌برد. اگر زن بمیرد و وراثی نداشته باشد، شوهر تمام ترکه زن را به ارث می‌برد. اما اگر شوهر بمیرد و وراثی نداشته باشد، زن‌‌ همان نصیب خود را می‌برد و بقیه دارایی شوهر او همانند ترکه بی‌وراث، به دولت داده می‌شود.
خدایا کجا برم
به کی رو بزنم
از کی توقع
و انتظار داشته 
باشم
کی رو محرم دلم کنم
وقتی جز نزد تو خیر 
یافت نمی شود.
وقتی جز نزد تو خیر 
و نیکی نیست.
پس به کجا چنین شتابان
برم.
وقتی تمام مشترکین مورد نظر
خاموشن و این تویی که فقط 
در دسترسی.
مشترک مورد نظری که 
با نظرت حال دلمان خوب شود.
اللهم غیر سوء حالنا بحسن حالک .
این تجربه برای من حدود ١٧ سالی طول کشید تا متوجه بشم "مشکل من،فقط مشکل منه" و نباید توقع درک و شعور از ادمای دور و برم داشته باشم. اما حالا به شما میگم: مشکل شما مشکل شماست و 99 درصد ادما اهمیتی نمیدن، و اون ١٪؜ هم خوشحال هستن که اون مشکل رو داری :)
 
 
+ این مردم بعد از مراسم ترحیمت تنها فکرشون اینه ناهاری که میدن جوجه اس یا کوبیده:)
چرا باید همه با هم تنها باشیم چرا تنها های عالم هم دیگه رو از تنهایی در نمیارن
یه چیزی بگم فقط خدا نیست که تنهاست ما ادمام تنهاییم و این تنهایی هم لازمه ما آدما یه عده تنهاییم که یه زندگی جمعی ساختیم و این طبیعیه . آدما با هم متفاوتن پس نباید توقع داشته باشیم که ما رو بفهمن .اگه بیشتر هم رو تحمل میکردیم انقدر تنها نبودیم .اگه خودمون رو با همه داشته و نداشته هامون دوست داشتیم همه چی حتی تنهایی مون برامون ارزشمند بود .
قبلش که پیام های پست " چرا هی
من هر اندازه هم بنویسم تو از دردم مطلع نخواهی شد. مفهوم کلمات را میفهمی، اما نمیتوانی آنها را باور کنی. و همین بیهوده نوشتن ها آدم را از خودش هم بیزار میکند. گمان کن که روزی برسد و تمام اهل زمین نقصان بیابند و دستشان قوت نوشتن نداشته باشد. چه میدانم! دردی، مرضی بگیرند و مثل تکه گوشتی بی جان کنج خانه بیفتند. میتوانی بفهمی چه میگویم؟ شاید! اما نمیتوانی باور کنی...
نمیدانی که دستهای من چقدر تنها خواهند شد. نمیدانی که قلبم به چه حال و روزی گرفتار میش
امام هادی علیه السلام:هر زمان که پرچم(هدایت)شما از میانتان برداشته شد(امام در دسترس شما نبوده و  در دوران غیبت به سر بردید)از جلو پاهایتان توقع فرج داشته باشید(یعنی ظهور پیش پای شما و بسیار به شما نزدیک است)
((برگرفته از کتاب : غیبت نعمانی حدیث211))
باسلاممن تقریبامدت7ماه است که بایک پسری رابطه دارم،رابطه ای صمیمی داشتیم باهم تا سه ماه پیش تصمیم به ازدواج گرفتیم و باخانوادش آشناشدم خاستگاری هم اومدنطی این مدت که خونه ی اونا رفتم پرخاشگری های زیادی از طرف پارتنرم دیدم که خیلی آزاردهنده اس برامشوقی واسه کارکردن نداره و ازمن پول میگیره ، من خیلی آزادبزرگ شدم ولی اون به شدت منومحدودمیکنه ،بااینکه من شاغلم ازم توقع های زیادی دارهضمنا قبلا ترامادول مصرف میکرد کع ترک کرد ولی یه مدت بعذش مت
خوبه آدما گاهی ضعیف باشن ...
مدام که ادای قوی هارو درمیاری توقع اطرافیان ازت بیشتر میشه.
تایکم توخودت میری و سکوت میکنی میگن چته باز؟؟ لوس نکن خودتو بهت نمیاد!!
آره، بهت نمیاد!
کی دیده زمستون بمونه؟؟
صبح متوجه جوونه های ریز رو درخت های کوچمون شدم. 

ادامه مطلب
راننده میگه بارون بند اومد .میگم اوهوم .باز میگه فقط دو روز آفتاب ه فردا و پس فردا باز بارون میگیره ...من یاد آب و هوای همیشه ابری اسکاتلند میفتم . گیرم قبول شدم. گیرم تونستم گرنت جور کنم. گیرم داییم اونجا برا خونه و اینا بهم کمک کرد.واقعا میتونم روزهای همیشه ابری رو تحمل کنم؟از ترس این که داییم بگه عجب آدم سطحی ایه این و کلا ازم نا امید بشه و اینا تاحالا ازش نپرسیدم 30 ساله چجوری اون روز های همیشه ابری رو تحمل کرده ؟
شاید مسخره باشه ولی شاید از مهم
دو روز پیش ، در حال پیاده رفتن به سمت خیابان اصلی ، از پنجره ای که رو به کوچه باز بود چند جمله بلند شنیدم ، "سرما خوردی ؟ بهت گفتم شب سرد میشه آستین بلند بپوش الاغ ! " 
 
ظاهرا گفتگویی پدر و فرزندی بود ، اما نکته ای که توجه ام را جلب کرد ، نوع برخورد تلفیقی آن ، یعنی همزمان دلسوزانه و پرخاشگرانه و تحقیرانه بودنش بود . از خودم پرسیدم که چرا همین جمله را با عزیزم تمام نکرد ، و یا چرا اصلا فقط نگفت که بهش گفته شب آستین بلند بپوشه ؟ 
 
به این فکر کردم که
داشتم کامنت های پست خانمی که گفته بودند خواستگارشون بخاطر تعداد سکه رفته رو میخوندم دیدم خانمی نوشته؛
"نباید طوری مهریه تعیین بشه که آقا هر موقع اراده کرد بتونه مهریه پرداخت کنه"
میخواستم بدونم واقعاً نظر همه خانم ها همینه؟ یعنی به زور باید یه زندگی حفظ کرد؟، اگه طرف مقابل تون ثروتمند باشه باز هم میخواید طوری تعیین بشه مهریه که توان پرداخت نداشته باشه؟
مرتبط با تعیین مهریه بالا:
مهریه رو در حدی باید تعیین کرد که آقا توان پرداخت نداشته باشه!
با ادمای ضعیف اصلا میونه ی خوبی ندارم
کسایی که همیشه دیگران و مقصر میدونن
وقتی مشکلی پیش میاد به جای حل کردنش میشینن آبغوره میگیرن و میرن تو فاز افسردگی
همیشه ام توقع دارن دیگران درکشون کنن و باهاشون کنار بیان!
با اینا اصلا نمیتونم کنار بیام
پیام داده و درمورد یکشنبه از من میپرسه و من اون اطلاعات اندکی ک ازش دارم رو بهش میگم... یکم صحبت میکنیم و بعد میگه توقع داشتم شما بهم بگین! و شدیدن از این کارش راضی و خرسندم... اینکه ب درجه ای رسیدیم ک اون توقعات کوچک و دلخوری های کوچکی ‌‌ک پیش میاد رو ب هم بگیم کاملن برام با ارزشه و حس میکنم اینقدر برای همدیگه مهمیم و درک متقابل داریم ک نزاریم این حرفا تو دلمون بمونه!
 
سرم رو به صندلی تکیه دادم. خسته، داشتم به غصه‌هایی که این مدت خوردم فکر می‌کردم. کی می‌فهمیدشون؟ هیچ کی تقریبا‌. خودمونیم، توقع زیادیه شاید. ولی خب نهایتا نمی‌شه تا ابد از همه منزجر بود. باید چی کار کرد؟ شاید به پیشنهاد ب، باید پناه برد به درس. این دفعه درس بخونی، نه چون امتحانه و باید پاسش کنی، نه حتی چون دوستش داری؛ بلکه چون احساس می‌کنی باید سلامت روانت رو حفظ کنی و شاید این تنها راهه.
 برخی می گویند چرا اینقدر روی آمدن و نیامدن ،روحانی تاکید می کنید؛ او نبودنش بهتر از بودنش است و مگر در این هفت سال چه کرده که اکنون توقع داشته باشیم؟ درست است که روحانی بارها طی این هفت سال نشان داده نه توان و حال اداره شرایط سخت را دارد، نه اصلا می خواهد کاری کند؛
ادامه مطلب
خانم باربارا بیتز ۱۲۲۷ صفحه‌ کتاب نوشته با عنوان " معاینات بالینی و روش گرفتن شرح‌حال" که وقتی بخوانی اش _ تازه اگر کامل بخوانی _ یاد میگیری که چه طور از روی ظاهر مریض به مشکل درونی‌اش پی ببری. البته صرفا "یاد میگیری" و اینکه "بتوانی" هم خودش یک پروسه‌ی طولانی چند ساله‌ی سر و کله زدن با بیمارها را می‌خواهد. آن وقت ما ، انتظار داریم همه‌ی آدم‌های اطرافمان_بدون اینکه کتابی در مورد چگونگی شناخت ما خوانده باشند!_ از روی چهره‌مان بفهمند که دردما
خوب دیگه بچه ها وقت رفتنه کاری ندارید با من .
خوبی بدی هرچی از من دیدید حلال کنید .
چمدونمو بستم که برم . کم کم باس آماده بشم واسه رویت :دی
بله دیگه من میرم اماده بشم که رویت بشم وعید بشه دیه :دییییی
چیه نکنید توقع داشتید که بگم میخوام وبمو ببندم هان ؟ واقعا که جای شما رو تنگ کرده بودم ؟ بروید توبه کنید به درگاه خدا :دی
از شما چنین توقعی نداشتم :دی
برم که دیر شد فعلا :دی
زندگی جمعی دیگه چه کوفتیه
من دلم میخواد تنها زندگی کنم هروقت دلم خواست خانوادمو ببینم
الان خوب شد؟؟
بمن چه ۱۲ شب تازه میان خونه توقع دارن برم باهاشون شام بخورم
وقتی من تمام روز منتظرم ۱۲ شب با مهدی حرف بزنم
الان ک رفت خوابید خوب شد؟
اعصاب معصابم بهم ریخت اصن
استقلال بیشتری نیاز دارم....
تنهایی واقعا اونقدر منو اذیت نمیکنه که زندگی جمعی میکنه
واقعا از ته دلم احساس میکنم این د.و.ل.ت ما رو مسخره کرده! ببخشید ولی به نظرم دارن باهامون مثل یک حیوان رفتار میکنن که هروقت سرکشی کرد میندازنش توی قفس
دیگه داره بهم فشار میاد
حتی درسامم ناقص میخونم.یه سری جزوه هام توی تلگرامن و یه سری دیگشون نیاز به سرچ کردن دارن
از این طرف هم توی یه اتاق 15 متری بدون هیچ هم صحبتی گیر افتادم
این چه وضعیه واسمون ساختید
دلمون به چی خوشه که توقع داریم با اعتراض چیزی درست شه واقعا :/
الان ک دارم این پست رو براتون مینویسم حدودا یک ربع دیگه بازی استقلال و الریان تو آسیا شروع میشه استقلالی ک 30 میلیون هوادار داره 7 سال زجر آور برای این طرفدارا رقم زدن هر نیم فصل بازیکن و مربیشو فراری دادن هیچوقت تو این چند سال ثبات تیمی و تاکتیکی نداشته اما همیشه نیم فصل دوم درخشیده داستان امسال کمی فرق کرد استراماچونی تو همون نیم فصل اول تیم رو به اوج رسوند صدر جدولش کرد همه ی هوادارا استقلال رو یک مدعی قهرمانی در آسیا میدونستن اما این قدرت
هیچکس توقع نداشت همه تو یه انتظار خیلی عجیب فرورفته بودن ..انگار قراره چند سال دیگه به چیزی که براش انتظار میکشن برسن ..
اما همیشه اوضاع همونطوری که ادما میخوان پیش نمیره .
نوه های خاله جونم خیلی عجله داشتن و همرو شگفت زده کردن ..یه دوقلوی ناز ،یه دختر و یه پسر ..خیلی تو دل میرن ..چه حس قشنگیه نگا کردن به دستای کوچولو و ظریفشون .
اوه خدای من چقد ریزن ..
از لحاظ روحی خوبم، همیشه زمستونا تپل و زرنگ میشم....
یاد گرفتم نترسم و رو به جلو برم و این خیلی برام خوبه 
یاد گرفتم قرار نیست زندگی من مث بقیه پیش بره و همیشه نتوان مث عرف جامعه پیش رفت ...یاد گرفتم راهی رو بسازم به جای اینکه توقع داشته باشم راهی برام ساخته بشه..و یاد گرفتم منتظر دست های خودم باشم نه هیچ اعجازی....
خدایا کمکم کن بتونم همینطور پیییش برم
۱-عدم توقع از دیگران 
اگر کار برای خداست , انسان مخلص , چشمداشت تشکر و قدر دانی از غیر خدا ندارد . اگر قدرنشناسی و ناسپاسی هم دید , باز در عمل خویش ثابت قدم و استوار است . این نشانه ان است که برای خدا کار می کند . 
گاهی کسی بدون پول , خدماتی انجام می دهد ولی دوست دارد که مردم بدانند و بگویند که او بی پول کار می کند . این با اخلاص سازگار نیست 
گاهی اگر از کسان دیگر نام می برند ولی از دیگری اسمی برده نمی شود . اگر در دل ناراحت شود که چرا مرا مطرح نساختند .
امروز به این قضیه فکر کردم که مهدی یه فرصت هست برای خودسازی ، برای نزدیک تر شدن به خدا ، برای حال خوب پیدا کردن .. مشکل از جایی شروع می شه که همه ما توقع بی انصافانه ای از مهدی داریم . اون بنده خدا کم شنوا هست و من خودم به شخصه بارها سرش غر و داد زدم .
مثلا داره لیبل می زنه می گم مهدی نزن اما متوجه نمی شه و می زنه و کدها قر و قاطی می شن و من جوش میارم ، داریم گونی میاریم داخل اون هم سرش پایین هست و قصدش کمک هست بعد می گم مهدی بذاریمش اینجا ، اما یهو می ب
نمی‌دونم چی بگم.اصلا حق دارم از دستت عصبی باشم؟فقط می‌دونم این بودن و نبودنت قلبمو از بی‌قراری آتیش میزنه.تو رو که می‌بینم فکر می‌کنم دنیا هنوز زیباییاشو داره.تو یه زیبای زخمی‌ای.تو یک لاله‌ی واژگونی...همونقدر کمیاب،  همونقدر محزون، همونقدر ظریف، همونقدر زیبا.یه لاله‌ی واژگون بنفشی که گلبرگش زخمیه.یه لاله‌ی واژگون که وسط علف‌های هرز گم شده.ولی من می‌بینمت.می‌دونی که من می‌بینمت؛و می‌دونم که تو هم می‌بینی که من می‌فهممت.هنوز نمی
علی رغم همه حمایت های مسئولین و انگیزه دادن هاشون به نظرم برگشت شاخص امروز فرصت خروج بود و به شخصه تا پایدار شدن وضعیت بازار ( وضعیت شاخص) توصیه به ورود نمیکنم به خصوص اگر خرده سرمایه دارید.

در نهایت این ما هستیم که باید با بازار پیش برویم نه این که انتظار داشته باشیم بازار طبق توقع و انتظار ما پیش برود.
شنیده اید که می گویند امروزه مشکل این است که مردم از رابطه زناشویی خود بیش از حد توقع دارند ؟طی جلسات مشاوره ازدواج مرکز روانشناسی مهر به این باور خواهید رسید که این امر هیچ ایرادی ندارد به شرط اینکه همسر شما هم همان توقعات را داشته باشد و در ضمن این توقعات واقع بینانه باشد.
توقع بهبود رابطه زناشویی
هیچ وقت قدرت تفکر مثبت را دست کم نگیرید .پژوهشهای روانشناسی خانواده نشان می دهد اگر توقع داشته باشید رابطه شما بهبود یابد امکان دست یابی به ای
این خیلی تلخه که وقتی آدم غم داره کسی نیست که درکش کنه...
این خیلی تلخه که کسی رو نداشته باشی که بتونه تو رو شاد کنه...
این خیلی غم انگیزه که دیگه کسی رو نداشته باشی که چهارتا خط بنویسه و تو رو شاد کنه...
این خیلی بده که آدم ندونه غم و غصه هاش رو به چه کسی بگه؟
وقتی آدم دلتنگ و دلگیره باید چیکار کنه؟
واقعا دلم میخواد بعد از صحبت‌هایی که قراره شنبه اتفاق بیفته یه پشتیبان روحی داشته باشم.کاش میشد چند ساعت دیگه کنارم باشه بعد بره (واسه همیشه؟) نه به خاطر اینکه چیزی بینمون پیش بیادا، نه. فقط واسه وداع پایانی.ولی خب از اونجایی که خواسته‌های من فقط روی کاغذ برای سامر چایلد مهم بوده و نه در عمل، امیدی به برآورده شدنش نیست.شاید من توقع زیادی دارم از کسی که دیگه تو زندگیش نیستم. هم؟
یادم میاد که سیطره ی یاد کنکور کارشناسی به حدی بر همه ابعاد زندگی ام بالاگرفته بود، که بیشتر از اینکه برای آمادگی مرگ چیزی پیش بفرستم، برای آمادگی کنکور چیز پیش می فرستادم.
و موفق هم شدم
اگرچه توقع بیشتری می رفت از اون من، ولی خب از سابقون کنکور بودم.
نمی دونم چرا واقعیت یقینی ای همچون مرگ به اندازه ی کنکور کارشناسی برام شهودی نشده!
چرا نمیشینم ورق ورق حقایق رو بخونم و از سردذگمی دربیام؟
چرا برای اون واقعه ی عظیم حقایق و تقوا رو در لوح جانم ثب
کم کم آخرین لحظات سال 97 هم سپری میکنم. در این لحظات مثل همه آدم ها دعاهای کلیشه و البته مهم سلامتی، شادی و موفقیت برای خودم و همه افراد دارم.
مهمترین اتفاقی که برام توی سال جددی می تونه رخ بده اتمام سربازی و خروج از کشور هستش. حداقل خروج از خونه فعلی کمترین حد توقع من از کائنات و خداوند هستش.
خدا کمک کنه بتونم مفید باشم و شاد و ستون!
به امید 98 پر از شادی و موفقیت برای همه :)
 
هرسال و هربار سفر رفتن تجربه و چیز‌های جدیدی به آدم یاد میده! ولی به نظر من امسال سفر خیلی جذاب تر و عجیب تر بود! از هتل و تعریف و تمجیدهای الکی و آب و هوا بگیر تا غذا و خورد و خوراک! ولی از اونجایی که به نظر من خورد و خوراک خودش یه دلیلِ سفر می‌تونه باشه، می‌پردازم به خوراک!!! (می‌پردازم، از مصدرِ پرداختن! خیلی جالبه که مصدرش "پرداختن" ع ولی توی فعلش "خ" به "ز" تبدیل میشه! [توقع من از جوری که باید صرف میشد: می‌پرداخم] )
ادامه مطلب
خیلی وقته اینجا ننوشتم و الان که اومدم بنویسم دیدم که مث که مدیریت پنل بلاگ هم دچار یک باگ هایی شده. واقعن چرا سرویس های وبلاگ فارسی همش با مشکل مواجهن؟
دیروز مهمون داشتیم و یه نفر که بچه هم داره و همیشه تو مهمونیا همه درگیر این و بچه شن، غایب بود و واااااااقعن همه چی خیلی خوب بود. جالب اینه که بچه اش خیلی خیلی خیلی آرومه و اصن حتا خوب هم حرف نمیزنه که بگم مثلن شلوغه و اذیت میکنه، ولی کلن اینا بلد نیستن اصن با بچه بازی کنن و براش وقت بذارن. تربیت
دارم فکر میکنم شاید حق با من نبودو من خیلی سریع ناراحت و غمگین شدمو عصبانی و اومدم توی اتاق. به هر حال الان پشیمونم. شاید حق با من نبود. شاید نباید توقعی داشته باشم. شاید باید خودم برای خودم کارامو انجام بدم. شاید هزار تا شاید دیگه. اما دست خودم نبود. یه ذره نازک نارنجی شدم حتما. ولی خیلی هنوز ناراحتم اصلا مهم نیست حق با منه یا نه من نمیدونم چی بگم فقط دلم میخواست توقع برخورد دیگه ای داشتم اما اونا ... نباید از هیچکس توقع داشته باشم. هیچکس به من اهم
این داستانیه که برای خوشی این دل شروع کردم. پس نه انتظاری از خودم دارم نه برام حیاتیه که جذاب و... باشه. آزاد و بی‌قید و توقع‌ طوری:
شبی زمستانی بود. از آن شب‌هایی که دل ابرهای تیره ریش بود و برف، رقصان می‌بارید. کوچه‌ها یخ‌زده و سفید و غم‌ناک و درختان خشک و خشن بودند. آرام و خرامان و هماهنگ با نرمیِ رقص دانه‌های برف قدم برمی‌داشت. می‌خزید. باد زمستانی ملایم می‌وزید و موهای نیمه‌جعدش را تاب می‌داد.
ادامه مطلب
در دیدار رئیس جمهور و هیئت دولت: ما با دولت هند روابط خوبی داریم اما انتظار و توقع از دولت هند این است که سیاستی منصفانه در قبال مردم نجیب کشمیر در پیش بگیرد و به مردم مسلمان این منطقه زور گفته نشود/ وضعیت کنونی منطقه کشمیر و اختلافات هند و پاکستان در این زمینه نتیجه اقدامات انگلیس خبیث به هنگام خروج از شبه قاره هند است. انگلیسی ها برای استمرار درگیری در کشمیر، تعمدا این زخم را در این منطقه برجای گذاشتند.
سلام و عرض ادب به شما گل دوستان محترم 
امروز در خدمت شما هستم با معرفی یکی دیگه از گیاهان کلیشه ای که معمولا بیشتر ما تجربه حضور آنها در خانه هایمان را داشته ایم . شفلرا ، گیاهی بی عار  ، زیبا ، کم توقع ، مقاوم و کلا هرچی بگویم کم گفته ام . 


ادامه مطلب
کدبانو بودن به شش نوع غذا و تنقلات گذاشتن سر سفره نیست. کدبانو بودن یعنی نون پنیر هم که میذاری سر سفره جوری مدیریت کنی که به خنده و خوشی خورده بشه. توهم کدبانو بودن که برداری خودت رو اونقدر با کارهای بیخود میکشی زیر بیگاری که اخرش کل خستگی روز رو هم ادویه میکنی میپاشی رو سفره و میگی همینم از سرتون زیادیه. بعد به خاطر همین غذای زهرمای و اخلاق زهرمارتر توقع تشکر هم داری حتما!
من فکر می‌کنم آن چه موجب رنجش آدم‌ها از یکدیگر می‌شود، این است که:
غالبا ما آدم‌ها توقع داریم طرف مقابلمان، به تمام وقایع دنیا از زاویه‌ی دید ما نگاه کند! در صورتی که درون هر آدمی، دنیای متفاوتی وجود دارد که با پذیرش این تفاوت‌ها روابط، شکل مناسب‌تری خواهند داشت.
 
گونتر گراس
زیادی خوب بودن خوب نیست 
زیادی ڪه خوب باشی شڪننده تر می شوی...
با هر قدرناشناسی دلت ترڪ بر میدارد، می شڪند...
تڪه های شڪسته را در دستانت می گیری...
نگاه میڪنی به نتیجهٔ زیادی خوب بودنت!
زیادی خوب بودن خوب نیست 
زیادی ڪه خوب باشی به زیادی خوب بودنت عادت می ڪنند...
آن وقت ڪافی است ڪمی بد شوی
همه گمان می ڪنند زیادی بدی! 
سیمین بهبهانی
توی این سال ها خیلی برام پیش اومده که دو تا از دوستام با هم بحث و دعوا داشته باشن و هر کس به اندازه سهم خودش از من توقع داره طرف اونو بگیرم. ولی من همیشه حرفم این بوده که من با هر دو طرف دوستم و این مسئله رو باید بین خودشون حل کنند. هرچند که همیشه حرف دو طرف رو شنیدم و گاهی پیش خودم قضاوت شون کردم اما خب سعی کردم تاثیری در روابط م باهاشون ایجاد نکنه. حالا که بهش فکر می کنم شنیدن همه اون بحث ها و جدل ها فقط برای من اینو داشته که دو طرف رو بیشتر بشناسم
خب مدلشونه!
هر کسی یه جوره! 
دوسشون دارم،دوسم دارن؛
از خوشحالیشون خوشحالم،از خوشحالیم خوشحالن؛
طاقت دیدن غصه هاشونو ندارم،اگه بهفمن (که اکثرا متوجه نمیشن) غمگینم،غمگین میشن؛
 
ما باهم دوستیم ولی از مدل هم نیستیم!
 
قبلا حرص میزدم سر این موضوعات؛
که ندیدمشون،چند روزه حرف نزدیم دلم تنگ شده،
که ما چند ماهی یه بار با زور و تلاش جور میکنیم که یه نصفه روز فقط پیش هم باشیم اونوقت ملت همش با دوستاشون تو مهمونی و کافی شاپ و پارک و این ور اون ورن!
 
ای
چقدر چقدر به خودم سخت میگیرم سر موضوعات الکی
چقدر نظرات آدما و رفتارشون برام مهمه
چقدر از اونایی که دوستشون دارم توقع دارم
چقدر منتظر آدمام
چقدر به خودم سخت میگیرم
چقدر گریه میکنم
چقدر دل بابا و مامان مهربون و نگرانم رو خون میکنم الکی
چقدر تو این زندگی اذیتم
چقدر یادم رفته لذت بردن رو
 
چقدر خوب بلدم خودم رو ناراحت کنم،الکی،الکی!
مهدی صالح پور عزیز دعوت کرده که در یک پویش از بیان بخوایم یه تکونی بده به این سیستم وبلاگ نویسی دوست داشتنیش
بنده کلا نسبت به هر سیستمی که یه ذره بزرگ بشه کم امیدم
نا امید نیستم البته
الانم خیلی امید ندارم ولی خوب خدارو چه دیدی
اگر قرار هست اینجا اصلاح بشه، مشخص و مسلمه که چه تغییراتی باید اتفاق بیافته
اگاه و واضح هست که کمبود نسخه موبایلش دیده میشه
همونطور که کلوب انقدر دست دست کرد تا کامل کاربرهاشو از دست داد حالا تازه نسخه موبایل داده کج و
سلام
دوستان من مدت یک سال و یکی دو ماه هست که عقد کردم. مشکل من اینه که خانوادم خیلی برام مهمتر از همسرم هستن و با اینکه با عشق و علاقه همسرم رو انتخاب کردم ولی علاقه و وابستگی ای که به خانوادم دارم رو نسبت به همسرم ندارم و احساس میکنم عاشقش نیستم.
چون همه کارهایی که خانوادم برام انجام دادن و میدن رو با همسرم مقایسه میکنم نسبت بهش سرد میشم. من مسأله مالی رو ملاک انتخاب و ازدواجم قرار ندادم و الآن پشیمونم. چون بخاطر این موضوع همسرم خودخواه شده و
 
برای خدا قدمی برداشته ایم که توقع داریم او هم خواسته مان را اجابت کند؟ خدا به اندازه کافی در حقمان لطف داشته و بالاترین نعمت هایش را ارزنی مان نموده است؛ اما آیا کمترین وطیفه ما در قبال او اطاعت از فرامینش و عمل به دستورات دینش نیست؟ اگر برخلاف جهت خدا حرکت می کنیم خیلی نباید توقع اجابت دعاهایمان را داشته باشیم. بنده ای که مطیع خدا باشد خدا نیز امور زندگی اش را تسهیل نموده و عالم ماده و معنا را مسخّر او قرار می دهد:
«مَنْ عَبَدَ اللّهَ عَبَّ
امام جمعه موقت تهران با اشاره به مسئله کشمیر گفت: «مسئله کشمیر جزء مصیبت‌های ما است و هیچ گاه توقع نمی رفت نخست وزیر هند خلاف قانون مصالح داخلی این اقدامات را بکند. این حرکت هم بر خلاف وحدت بشری و هم بر خلاف قانون بین الملل و قانون اساسی هند است لذا به هند توصیه می‌کنیم در کار خودش تجدید نظر بکند زیرا در این کار پیروزی وجود ندارد. مسئولان هند از خدا بترسند و از این حرکت اعلام پشیمانی کنند
سلام
همه ما نظراتی رو تو این وبلاگ دیدیم که یه پسر رفته خواستگاری دختری یا خانواده سطح پایین تر از خودش و بعضا خیلی پایین تر. اما با توقعات نجومی اون ها مواجه شدن و رفتن. این یه حقیقته که همه مون مشابهش رو یا دیدیم یا تجربه کردیم با حداقل شنیدیم از اطرافیان. 
اگر از دید علم اقتصاد نگاه کنیم یه پدیده مشابه ای اون جا وجود داره که به شکست مکانیزم بازار معروفه که اقتصاد خونده ها میفهمند منظورم چیه.
حالا سوالم اینه که به نظرتون چرا این اتفاق رخ میده
تنهایی ینی وقتی عموت میره یه دنیای دیگه وقتی بهترین عموت دیگه پیشت نیست هیچی نمیگی فقط تو تنهاییات گریه میکنی
میری پیش دوستات و میخندی و وقتی میگن چرا مشکی پوشیدی فقط لبخند میزنی و میگی دیدم بهم میاد مشکی پوشیدم
تنهایی ینی به هیشکی نمیگی چی شده و با همه غمی که تو دلت داری به درد و دلای بقیه گوش میدی و سعی میکنی بخندونیشون
تنهایی یعنی تنهایی به خاطراتی که عموت برات ساخته فکر کنی و یه شونه واسه غصه هات نداشته باشی یکیو نداشته باشی بهش بگی دیگه
بنده الان نزدیک بیست سال است که رابطه جنسی نداشته ام چه از نوع سالم و چه ناسالمش آیا از خدا می ترسم ؟ در حالی که زمانی من به خدا هم اعتقاد داشتم اما طوری زندگی می کردم انگار که ندارم ولی حالا شاید اعتقادی هم نداشته باشم ( اصولا به اعتقاد داشتن اعتقادی ندارم) اما طوری زندگی می کنم که همه خیال می کنند من یک فرد واقعا مذهبی  هستم. چرا؟
ادامه مطلب
همانطوریکه در جدول زیرمشاهده میکنید انواع بسیار متنوعی از اکتان بوستر از نظر ترکیب شیمیائی وجود داره .
اگر بدقت به معایب این ترکیبات توجه کنید خواهید دید که هر ترکیب شیمیائی معایبی داره مثلا یک عده شون سرطان زا هستند و آلوده کننده محیط زیست ، یک عده دیگه در موتور و کاتالیست اگزوز و ... رسوب ایجاد میکنند ، عده دیگه با کاهش احتراق پذیری شدید سوخت استارت سرد موتور رو سخت تر میکنند.
حال چه باید کرد : پاسخ اینه که اگر ماشینتون بخوبی کار میکنه بهی

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها